دخترك اومده بود ...
كنار نيمكت پارك نشست .
خانمي اومد روي نيمكت بقلي نشست .
دخترك رفت سمت باجه تلفن دوباره براي بار چندم گوشي رو برداشت ...
الو محسن سلام صدات قطع و وصل ميشه الو ... و يكدفعه تلفن قطع شد .
دوباره شماره رو گرفت الو محسن معلوم هست كجايي ؟
من توي پاركم سر قرارمون همون جاي هميشگي . الو صدات قطع و وصل ميشه الو ... و دوباره ....
برگشت روي نيمكت نشست خانمي كه روي نيمكت كناري بود گفت : نمي ياد مطمپن باش .
دخترك با تعجب گفت : چي ؟
خانم گفت : منم ده سال پيش منتظر بودم نيومد مطمپن باش نمي ياد .
دختر گفت : مال من فرق مي كنه مياد . فرار قرارمون بود .
دخترك نشست و نشست ...
ساعت ها
روزها
هفته ها
ماه ها
و حالا سال هاي سال كه نشسته تا پسرك بياد .
فقط به خاطر يك اشتباه . فقط يك اشتباه .
بهتر نبود خونشون منتظر پسرك مي موند ؟
نظرات شما عزیزان: