سکوت شب من، عاشقانه ترين ترنم جاودان بودن است.
شب من، عارفانه ترين تجلي حضور صحنه هاي با خود بودن است.
فرداي بي صداي من، خسته ام آرام بيا
از ميان دلهاي شاد، من تو را گزيده ام
فقط تو آرام بيا...!
از پشت پلكهاي آخرين ستاره شب
از پشت ديوار بلند مهتاب
از پشت شيشه الماس چشمها
تو را به خدا به كدامين سو نظاره كنم؟
من هنوز رد پاي نرفته ام در راه رفته تو
من هنوز آواره كوي بي انتهاي اين جاده ام
چرا؟
به كدامين گناه بزرگ، كوچكم مي شماريد؟
هنوز در باور شب ماتم زده ام
بيا،براي اولين و آخرين بار فقط تو بگو
بگو كدامين جرم جز محبت مرا خار كرد؟
بگو شايد اين اولين باشد براي آخرينت!
ديشب براي اولين بار
نه ! ديشب براي هزارو يكمين بار بود كه ستاره شدم
گريه كردم، گريه كردم براي دلم تنها و بي صدا
حس كردم كه ديگر آزادم
چون ستاره بي هيچ غروبم
حس كردم كه چقدر از تو و دنياي تو آزاد و رها و دورم!!!
نظرات شما عزیزان: